انصاف یا بیانصافی و دبل استاندارد؟
«حق» و انصاف خط قرمز انسان عاقل
انصاف از لشکریان عقل
وقتی مظلوم واقع میشویم دادوفریاد میکنیم، وقتی موقعیتی پیش میآید که بتوانیم ظلم کنیم و زیادتر از حقمان بگیریم، آهسته و بیصدا کار خود را انجام میدهیم و به کسی که به خاطر زیادهخواهی ما از حقش محروم شده است اصلا فکر نمیکنیم و گوشمان به کسی بدهکار نیست.
«حق» بزرگترین ناموس عالم، اساس هستی، قرار عالم و قوام جوامع است. «حق» به معنای مطلق و بدون قید و شرط؛ اگر قرار است برای همه انسانها خط قرمز مشترکی باشد قطعاً حق است و آیا جز «حق» چه چیز دیگری میتواند خط قرمز همه عالم و آدم باشد؟ هرکس و هرچیز حق و حقوقی دارد که باید توسط دیگران محترم شمرده شود و ادا شود.
خواستن صرفاً حقِ خود و گروه و طایفه خود حقطلبی نیست که خودخواهی است. در چشم انسان سالمِ حقطلب و حقمدار، «حق» به صورت مطلق، بزرگ، باشکوه و حرمتدار است، چه حق خودش، چه حق دیگران و چه حق موجودات و طبیعت.
بشر امروزی علیرغم دانش و آگاهی از «حق» و حرمت آن و علیرغم شعار حقخواهی، بیش از همیشه به علت حبِّ نفس و خودخواهی دچار «استانداردهای دوگانه» شده و حتی قوانین بینالملل را زیر پا گذاشته است. کمتر انسان یا کشوری پیدا میشود که دچار مشکل «یک بام و دو هوا» نباشد. تکتک ما انسانها دچار مشکل «دبل استاندارد» یا «استاندارد دوگانه» بوده و در تعامل با دیگران دچار بیانصافی و ندیده گرفتن حق و حقوق دیگران میشویم. فقط به حق و حقوق خود اهمیت میدهیم و اصلا حقی برای دیگران نمیبینیم. حق خود را کامل میخواهیم اما مهم نیست حق دیگران کامل داده شود. به دیگران شدیدترین انتقادها را میکنیم اما ذرهای خود را به حساب و کتاب نمیکشیم… و این شده که جنگ و دعوا و دشمنی همیشه و همهجا هست و پایانی هم ندارد.
«انصاف» به معنی نصف کردن و برابر دانستن دو طرف است که بر هیچ طرف زیادی نشود. اصطلاحاً به رعایت مساوات و برابری (برابر دانستن خود با دیگران) در رفتار با دیگران میگویند. انصاف، حکم وجدان و از مکارم اخلاق است و برترین ارزش و به عنوان سرور اعمال و سختترین تکالیف شناخته شده است.
میدان عمل انصاف بین افراد، گروهها و کشورها و تعامل بین آنهاست که طرفین معامله، طرفین دعوا و طرفین مراوده خود را جای دیگری میگذارند و با برابر دانستن خود با طرف مقابل و عمل براساس آن، با طرف مقابل به انصاف رفتار کرده و اختلاف پایان مییابد و هر دو طرف راضی میشوند. لذا انصاف از جنس اخلاق است و اما عدالت از جنس قانون است که مجری قانون بین دو طرف سعی میکند عدالت را اجرا کند هر چند یک طرف ممکن است خوشش نیاید.
گوهرهی انصاف در ارتباط با دیگران قاعدهی «هر آنچه برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند» میباشد. عمل براساس این قاعده طلایی موجب میشود تا انسان بتواند به سادگی در هنگام رفتار با دیگران، بهترین و زیباترین رفتار را داشته و انسانی عمل کند. در تعامل با دیگران وقتی شخص به خودش مراجعه کند و خودش را جای طرف مقابل قرار دهد، آنگاه میتواند به سادگی تصمیمگیری درستی کند.
انصاف در معاشرت با دیگران، در تعامل با آنها، در کسبوکار و در همه صحنههای زندگی اجتماعی نمود دارد. انسان منصف اگر حاکم است، خود را جای رعیت، اگر رعیت است جای حاکم؛ اگر کارفرماست خود را جای کارگر، اگر کارگر است، خود را جای کارفرما؛ اگر رئیس است خود را جای زیردست، اگر زیردست است جای رئیس؛ اگر شاکی است جای متشاکی، اگر متشاکی است جای شاکی؛ اگر خریدار است جای فروشنده و اگر فروشنده است جای خریدار میگذارد و آنطور که دوست دارد با خودش رفتار شود با دیگران رفتار میکند.
انصاف و جوانمردی یکی از لشکریان عقل است که انسان عاقل آن را ملکه ذهن خود ساخته است. انسان عاقل میداند که اگر انصاف کند انصاف میبیند، او میداند که با انصاف جلب دوستی میکند، اعتبار و احترامش زیاد میشود، خدا و خلق از او خشنود شده و کارهایش راحتتر پیش خواهد رفت، بیانصافی از لشکریان جهل است که سبب دشمنی خواهد شد و اثر آن به خود آدمی برمیگردد.
از مصادیق بیانصافی و استانداردهای دوگانه در جامعهی ما شیوع زیادهخواهی در کسبوکارهاست. زدوبند، رانت و امتیاز، حرص و تلاش برای بیشتر بردن، برای داشتن باند در کسبوکار، بیانصافی و یکشبه ره صدساله رفتن است که متاسفانه حمل بر زرنگی میشود، درحالیکه بدترین نوع بیانصافی در حق دیگران است که سبب شکاف عمیق طبقاتی و بستن راه درآمد دیگران شده و درواقع خود نوعی اختلاس بزرگ و زدن از جیب دیگران است که شخص بیانصاف بدون درنظر گرفتن حق و حقوق دیگران، خود را فربه و دیگران را نحیف و رنجور میکند، درحالیکه اگر دیگران با او همین رفتار را بکنند بسیار رنجیده و شاکی میشود.
امروزه متاسفانه یکی از مصادیق کامل بیانصافی و «دبل استاندارد» کشورهای بزرگ و قدرتمند دنیا هستند که ادعا و عملشان در حقوق بشر مطابق قاعدهی «یک بام و دو هوا» است. حقوق بشر غربی مصداق بارز این استاندارد دوگانه است. سیاستمداران در کشورهای استعمارگر علیرغم شعار زیبای حقوق بشر، عملاً حقوق اولیه و حقوق بشر را فقط برای شهروندان خود (البته آن هم با تبعیض بین آنها) میخواهند و در عمل جان یک انسان غربی برای آنها بسیار بیشتر از جان یک انسان شرقی یا خاورمیانهای ارزش دارد. در عمل گاه جان هزاران نفر از مردم کشورهای شرقی به جای جان یک انسان غربی یا یک صهیونیست گرفته میشود.
ادیان کاملترین دستورات را برای حقوق بشر آوردهاند و همهی انسانها را برابر دانسته و بالاترین فضیلت اخلاقی را برای یک انسان، انصاف و جوانمردی با دیگران دانستهاند حتی با دشمن. قرآن حکم قتل عمد را قصاص میداند و میفرماید: «در قصاص برای شما زندگی نهفته است» اما حتی در این مورد، عفو توسط ولی دم را از رحمت خدا دانسته که شامل حال قاتل میشود و او باید با دیه جبران کند. قرآن قصاص جان را یک جان، یک دندان را یک دندان، یک چشم را یک چشم، یک دست را یک دست… قرار داده است و تاکید کرده است که هرکس بیش از ظلمی که به او شده اقدام کند خودش ظالم است. اما متاسفانه بارها و بارها همه ما شاهد ظلم و بیانصافیهای فراوان مردم دیندار هستیم که در معاشرت و تعامل با دیگران تنها چیزی که مدنظر قرار میدهند فقط حق خودشان است و به تنها چیزی که فکر نمیکنند حق و حقوق دیگران است. متأسفانه در فرهنگی که بر جامعه ما حاکم شده است، در مناسبات اجتماعی، در تعاملات، در قضاوتها، زیاد نشانهای از عمل به آیات قرآن و دستورات خداوند و رعایت حق و حقوق دیگران و انصاف با آنها نیست.
پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «مسلمان کسی است که هرچه برای خود میپسندد برای دیگران هم بپسندد.» در واقع پیامبر (ص) اساس مسلمانی را انصاف داشتن با دیگران میداند.
«عدالت» از جنس قانون است و برای قضاوت بین دیگران به کار میرود و انسانی که قضاوت میکند، حق ندارد که حق هیچ طرفی را ضایع کند. اما انصاف بیشتر از جنس اخلاق است. در انصاف، خود انسانها یعنی طرفین قضیه هستند که بین خود و دیگری تصمیم میگیرند، انصاف براساس پشتوانهی وجدان و فراتر از عدالت است. همه انصاف را میپسندند. شخص منصف تلاش میکند تا با طرف مقابل از سر رحمت و عفو برخورد کند و گاهی از همه یا قسمتی از حق خویش میگذرد به این معنا که خود را جای طرف مقابل قرار میدهد و تصور میکند که اگر من آن طرف قضیه بودم دوست داشتم با من چگونه رفتار شود؟ پس انصاف میدهد که گذشت یا عفو کند یا حدی از حق خود کوتاه بیاید.
انصاف از نظر «حقوقی» درواقع در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی و دیگر شرایط هست که ممکن است یک حکم قانونی را تعدیل کند. در نظر ارسطو، انصاف، استثنایی بر قانون نیست بلکه تصحیح قانون با بار احساسی مثبت است. ارسطو داوری را بر دادخواهی ترجیح میدهد، چون داوری به انصاف که سختگیری کمتری دارد حکم میدهد و دادخواهی به قانون که سختتر است حکم میدهد. به عنوان مثال اگر قاضی طبق عدالت حکم کند که شخصی بدهکاری خود را پرداخت کند، انصاف میگوید در مورد اشخاصی که در حال اعسار هستند حکم به دادن مهلت یا اقساطی پرداخت کردنِ بدهکاری است.
اگر مردم در دعاوی مورد اختلاف خود باهم به توافق برسند، انصاف بیشتر رعایت میشود زیرا دو طرف دعوا که درگیر هستند، هم هر دو از قاضی به ماجرا آگاهتر هستند و هم میتوانند خود را جای دیگری قرار دهند و انصاف را در حق یکدیگر رعایت کنند، ولی قاضی اگر به فرض قصد عدالت هم داشته باشد، نه ماجرا را دقیق میداند و نه میتواند خود را جای طرفین دعوا قرار دهد، او باید براساس شواهد و مدارک موجود حکم قانونی بدهد.
خداوند در آیه ۱۸۸ سوره بقره به وضوح مومنان را از رفتن پیش حکام (قضات) نهی میکند و میگوید خودتان بهتر میدانید حق با کیست، با رفتن پیش قضات زمینه رشوه دادن و ناحقی کردن را فراهم نکنید. درواقع طرفین دعوا که خود از قاضی بهتر حقیقت را میدانند باید منصف بوده و نباید با رفتن پیش قضات و پیچیده کردن مسأله، حق یکدیگر را ضایع کنند.
« ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموالتان را میان خودتان به ناروا مخورید و بخشی از آن را به حکام (قضات) ندهید تا اموال مردم را به گناه بخورید درحالیکه خودتان (خوب میدانید که مال مردم حق شما نیست) میدانید» آیه۱۸۸ سوره مبارکه بقره
اگر یاد گرفتیم که حق، حق است متعلق به هرکس و هرچیز که باشد و ما موظف به رعایت آن و گردن نهادن به آن هستیم، صلح و آرامش برقرار و دنیا جای خوبی برای زندگی میشود، اما اگر آموزش دیدیم که فقط حق خود را بگیریم؛ «خودمان» که همان نفس است خط قرمزی ندارد و کمکم حقوق دیگران را هم تصاحب میکنیم و باور میکنیم که حق خودمان است. اگر یاد گرفتیم که فقط حق است که حق است، حق هرکس و هرچیز، حق است که سبب قوام و قرار است، حق است که تکیهگاه محکم و باعث افتخار است نه حقنمایی، نه حق پوشالی و نه باطل در لباس حق، آنگاه تفرقه و دشمنیها از جامعه رخت برخواهد بست و جامعه به قوام و به انتظام خواهد رسید.