اعتدال؛
تنها مسیر کمال انسان
مادر فضائل اخلاقی
پیش نیاز عدالت اجتماعی
«اعتدال» (حد وسط بین افراط و تفریط) از مهمترین فضائل اخلاقی است که حکما آن را مادر فضائل اخلاقی و بلکه تمام آنها دانستهاند. مقام «اعتدال» بالاترین مرحله کمال انسانی و غایت آن است. تنها در مسیر اعتدال است که انسان ساخته شده، شبیه خدا و از جنس او میشود. اعتدال همان راه مستقیمی است که به هیچ طرف تمایل و انحراف ندارد و از هر افراط و تفریطی در امان است.
خداوند عادل است و اساس خلقت او براساس حق و عدل است و همه کائنات از ریزترین موجودات تا بزرگترین کهکشانها هماهنگ باهم و در تعادل به سر میبرند و هرکدام اندازه و حدود معینی دارند و در جایگاه خود قرار داشته و نقش خود را ایفا میکنند. موجودی که از تعادل خارج شود خودبخود توسط قوانین هستی حذف میشود تا نظم و تعادل برقرار و هستی از هدفش دور نشود.
افراط و تفریط انسان را از تعادل و هماهنگی با خلقت خارج و او را از کمال مطلق دور میکند. صراطِ مستقیمی که در سوره حمد هدایت به آن را از خدا میخواهیم، همان مقام اعتدال و رسیدن به آن است، اعتدال در همه جنبههای نفسانی و بلکه اعتقادی و ایمانی لازم است تا انسان را به کمال برساند، کمالی که همه بشر فطرتاً به دنبال آن هستند و پیامبران و اولیای الهی مصداق کامل آن هستند.
عدالت و اعتدال یکی از لشکریان عقل و به عبارتی مهمترین آنها میباشد. انسان عاقل عاقبتاندیش و از فضیلت اعتدال برخوردار است. او با مشی اعتدالی مانع افراط و تفریط و سقوط خود میشود. انسان معتدل انسانی است که جامعنگر است، او قبل از هرچیز همه قوا و ابعاد وجودی خود را شناخته، به اهمیت آنها واقف و بین آنها تعادل برقرار کرده است و اعتدال ملکه ذهنش شده است سپس به دنبال این اعتدال درونی، در بیرون هم عدالتمحور و جامعنگر شده و هم به حق و حدوحدود خویش آگاه است و هم به حق و حدوحدود دیگران و دیگر مخلوقات واقف است و به مسائل و موضوعات هم دید همهجانبه پیدا کرده و حق هرچیز و هرکس را ملاحظه میکند، لذا همیشه بهترین تصمیم را میگیرد. انسان عاقل در ابعاد وجودی خود متعادل رشد کرده و لذا در بیرون هم منشأ عدالت میشود.
غایت کمال انسانی و منتهای سیر کمالی انسان با تعدیل قوای نفسانی حاصل میشود. قوای نفسانی انسان براساس نظر فلاسفه شامل «قوّه غضبیّه»، «قوّه شهویّه» و «قوّه واهمه» میباشند و هرکدام که از اعتدال خارج شوند سبب یک رذیله اخلاقی میشوند.
«قوه غضبیه یا سبعیه» برای دفع خطر و ضرر لازم است و اگر به افراط بگراید سبب خشونت، بیرحمی و سبوعیت و درنتیجه ظلم به دیگران میشود و اگر به تفریط بگراید سبب زبونی و ترس میشود که مانع دفع ضرر از انسان میشود.
«قوه شهویه یا بهیمیه» برای ارضا غرائض و نیازهای فیزیولوژیک آدمی است که اگر به افراط بگراید سبب شهوات افسارگسیخته و رفتارهای حیوانی در انسان میشود و اگر به تفریط بگراید سبب سرکوب غرائض و نیازهای جسم و در نتیجه بیماریهای روان و در خطر افتادن نسل آدمی میشود.
«قوه واهمه یا همان قوه درّاکه» برای درک جزئیات است، اگر به افراط گراید سبب مکر و کلک و شیطنت میشود و اگر به تفریط گراید سبب بلاهت، کودنی و نگرفتن مفاهیم میشود چراکه قوه واهمه را قوه عقل نازله گفتهاند که جزئیات را درک میکند.
اعتدال در قوه غضبیه سبب فضیلت «شجاعت»، در قوه شهویه فضیلت «عفت» و در قوه واهمه سبب فضیلت «حکمت» میشود و کسی که این سه فضیلت را دارا باشد حتما از فضیلت عدالت هم برخوردار است، یعنی جمیع چهار فضیلتی که حکما برای انسان برشمردهاند و زیربنای اخلاق نیک است با فضیلت اعتدال فراهم میشوند. ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی میگوید: «عدل همه فضیلتهاست نه جزئی از آن و جور و ستم همه رذائل است نه جزئی از آن».
اعتدال در نفسانیات یعنی هر قوّه به اندازه و به جا بروز داده شود. غضب به اندازه باشد، لطف به اندازه باشد، ارضا غرائز و نیازها به اندازه باشد، عفت به اندازه باشد، دقت و جزئینگری به اندازه باشد، چشمپوشی به اندازه باشد. در اینصورت است که همه فضائل اخلاقی دیگر هم در انسان شکوفا میشود و در بیرون هم چیزی جز عدالت از او صادر نمیشود، او همه چیز را سرجای خود میخواهد و اصلا از بینظمی، ناحقی، و نبودن هر چیز سرجای خود رنج میبرد لذا هرچه از دستش برمیآید برای عدالت و قرار دادن هرچیز سرجای خود انجام میدهد. پیامبران، اولیاء الهی و مصلحان واقعی در ابتدا خود به اعتدال رسیدهاند و بعد چنین رسالتی را بر دوش خود احساس کردهاند.
اعتدال در اعتقادات به معنای راهی درمیانهی حق و باطل نیست، هر باطل و هر ناحقی خارج از اعتدال است، اعتدال میانهی راست و چپ یا میانهی فرهنگ شرق و غرب نیست بلکه مجموع همه حرفهای درست و حقی است که در همه آنها وجود دارد؛ اعتدال یعنی جامعنگری و پرهیز از دید کاریکاتوری؛ یعنی فیل را کامل دیدن نه گوش و پا و خرطومش را؛ یعنی همه حقیقت را دیدن و هر حقی را به رسمیت شناختن و سر جای خود قرار دادن است.
بین دنیا و آخرت، بین شرق و غرب، بین احساس و عقل، بین روح و بدن و بین همه مفاهیمی که در ظاهر مخالف هم هستند، همیشه راه وسطی وجود دارد که اعتدال نام دارد و پیمودن آن راه است که سعادت و خوشبختی هر دو دنیای آدمی را تامین میکند.
اکثر مکاتب فکری، جهانبینیها، ایدهها و جریانات فکری و سیاسی و اجتماعی و… به ظاهر مخالف هم، هرکدام یک جنبه از حقیقت را گرفته، بزرگ کرده و جنبههای دیگر را فروگذاشتهاند و لذا در بعضی امور دچار افراط شده و در بعضی امور دچار تفریط شدهاند و دیدی کاریکاتوری پیدا کردهاند. درصورتیکه راه درست از میانهی آن امور میگذرد، میانهای که جامعنگر است و صلاح و حقوق همهی بشر و همهی جوانب و همه ابعاد وجودی او را لحاظ میکند. تنها همین راه است که سبب آرامش و صلح و سعادت همه بشر در تمام تاریخ و جغرافیا میشود. درواقع هرکدام از نظرات و تفکرات گوشهای از حقیقت وجودی انسان یا هر مسئلهای را میبینند و از آن دفاع میکنند اما حقیقت کامل را نه. جمع حرفهای درستِ فرهنگ شرق و غرب، جمع حرفهای درست و به حق راست و چپ، جمع حرفهای درست و به حق سنت و مدرنیته و الی آخر و درواقع جمعِ همه ابعاد وجودی انسان و پروراندن به اندازهی همهی آنها «راه میانه، راه اعتدال و راه مستقیم» خوشبختی و کمال انسانست.
همانطور که اعتدال و عدالت مادر و منشأ همه خیرات و فضائل اخلاقی است، جور و ستم (عدم تعادل) منشأ همه فسادها و شرهاست. افراط در یک قوه و تفریط و نادیده گرفتن دیگر جنبههای انسانی، عقلانی و نفسانیِ خود، ستم در حق خود است، نادیده گرفتن همهی حقوق بشر و نیازهای همه بشر ستم در حق بشریت است. انسانی که ستم میکند، جامعهای که در آن ظلم و ستم وجود دارد، دچار افراط و تفریط شده و مانع بروز و ظهور فضائل اخلاقی در فرد و در جامعه میشود.
قرآن دین اسلام را دین معتدل و امت اسلام را امتی وسط و معتدل معرفی کرده است و رمز موفقیّت و سلامت و سعادت آدمی و جوامع انسانی را میانهروی میداند اما متأسفانه در جوامع گوناگون اعم از دینی و غیردینی میبینیم که دولتهای افراطی و بالتبع آن مردم افراطگرا زمام امور را در دست گرفته و مشکلات فراوانی از این راه بر جوامع خود بار کردهاند. ظلم و ستم، جنگها، خونریزیها، حوادث و اتفاقات و حتی بخشی از خسارات حوادث طبیعی را انسانهای افراطی به راه انداختهاند؛ عدهای با افراطیگری مسبب آنها هستند و عدهای هم با کوتاهی و تفریط و بیمسئولیتی به آنها کمک کردهاند. سیاستمداران، دولتمردان و مدعیانی که با شعار عدالت و بهبود اوضاع به قدرت میرسند اما خود منشأ ظلم و ستم، ویرانی و تجاوز به حقوق دیگران میشوند مسلماً خود به اعتدال نرسیدهاند و مفهوم عدالت و اعتدال را درک نکردهاند. درحالیکه به زعم خود فکر میکنند منشأ عدالت و آبادانی میشوند.
کسی که خود به اعتدال نرسیده است نمیتواند در بیرون عدالت ایجاد کند. واضح است که چنین انسانهایی نباید حکمران یا میداندار عدالت و اصلاحات اجتماعی شوند. چنین انسانهایی درواقع با ادعای اصلاحگری و عدالت میخواهند ابرو را درست کنند و چشم را هم کور میکنند. انسانی که به اعتدال رسیده، خط دارد، معیار دارد، تجربهی اعتدال در کشورِ وجود خود را دارد، لذا هر انحرافی که اعتدال و این مسیر درست و به حق را به هم بزند و از عدالت خارج کند (حتی منافع شخصی و گروهی) را فوراً درک و مانع آن میشود اما کسی که خودش به اعتدال نرسیده و معیار و روشهای اعتدال را نمیداند جز ویرانی و بینظمی و ظلم چیزی به بار نمیآورد.
نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
از آنجاییکه خداوند خالق انسان و به همه ابعاد وجودی او واقف است، دستوراتش برای رشد و کمال انسانی دربر گیرندهی همه ابعاد وجودی انسان است، لذا انسانی که به دنبال رشد و کمال و خوشبختی است تنها با عمل به این دستورات است که میتواند به همه ابعاد وجودیاش توجه و آنها را به اندازه بپروراند و در سایه این اعتدال است که همه فضایل اخلاقی در او بروز و ظهور مییابد و به کمال و خوشبختی برسد.
خداوند یکی از اهداف اصلی ادیان و رسالت پیامبران را اجرای عدالت دانسته و بارها در قرآن و دیگر کتب آسمانی آن را بیان و به آن تاکید کرده است؛ زیرا با برقراری عدالت زمینهی رشد برای همه انسانها فراهم میشود. همانگونه که اعتدال در جنبههای نفسانی و همه ابعاد وجودی یک انسان زمینهساز فضایل انسانی دیگر شده و به آنها امکان بروز و ظهور میدهد همانگونه هم اگر در جامعهای عدالت برقرار شد همهی ارزشهای دیگر یک جامعه به ظهور میرسد و جامعهی آرمانی یا همان آرمانشهر یا اتوپیا پدیدار میشود.
دنیا بیش از همیشه به انسانهای معتدل نیاز دارد، انسانهایی که خود به اعتدال رسیده باشند، معنی و مفهوم اعتدال را درک کرده باشند و اعتدال ملکه ذهن و رسم زندگی آنها شده باشد؛ تنها چنین انسانهایی میتوانند منشا عدالت و صلح در جوامع و در کل دنیا شوند.