«عوامل تقویت عقل»

عقل انسان درخت سبز

پیامبر اکرم (ص): «جان‌مایه آدمی خرد اوست و کسی که خرد ندارد دین ندارد.»

امام علی (ع): «هیچ پشتوانه‌ای سودمندتر از عقل و هیچ دشمنی زیان‌بارتر از جهل نیست.»

عقل انسان درخت سبز

در بحث «عقل، خردِ خدایی یا عقلِ معاش» از اهمیت عقل معاش برای گذران امور دنیایی و همینطور از اهمیت عقل و خرد خدایی برای سعادت و نجات و رستگاری گفتیم. به غیر از سفیهان که تکلیفی هم بر آنها نیست، کسی نیست که از این موهبت الهی برخوردار نباشد. «هوش» یک مسأله ژنتیکی است و در افراد مختلف کم و زیاد است؛ همینطور بسیاری از مردم در علم و دانش که با تلاش به دست می‌آید باهم متفاوتند اما «عقل»، «خرد» و «حکمت» از جنس دیگری هستند، اگرچه دانش و هوش بالاتر می‌تواند سبب عقل و خرد بیشتر شود اما دانستن کافی نیست. هوش بدون تعقل و علم بدون تفکر چندان کارساز نخواهند بود. ای‌بسا بیشتر سبب بدبختی انسان هم بشوند. هوش و دانش وقتی مفید هستند که از ظاهر چیزها به عمق آنها برویم، حقایق نهفته در چیزها و علوم را بفهمیم، پیام‌ها را بگیریم و در روش و منش خود پیاده کنیم، وگرنه صرفِ دانستن و عمل نکردن مثل زنبور بی‌عسل است و یا مثل حِماری است که بار می‌برد و از دانش خود هیچ استفاده‌ای نمی‌کند.

انسان خردمند و عاقل به کسی گفته می‌شود که به مغز و حقیقت نهفته در چیزها و به عمق دانسته‌ها پی برده و در عمل نشان داده باشد؛ رفتار و کردار و تصمیمات یک انسان است که نشان می‌دهد که دانشش عمیق است یا نه؟ به عمق مطالب پی برده است یا نه؟ فهمیده است یا نه؟ وگرنه سخنرانی خوب و تدریس دقیق و ادعای فضل کردن نشانه‌ی انسان عاقل و خردمند نیست. کسی که حکمت‌ها و حقایق را فهمید و به‌کار بست عاقل و حکیم است، کسی که از علم و دانش برای رسیدن به حقیقت بهره برد و تسلیم حق و حقیقت شد و در گفتار و عمل به‌کار بست عاقل و خردمند است.

چه بسیار افراد باهوشی که سخنان و رفتار عاقلانه ندارند و تصمیمات عاقلانه نمی‌گیرند و چه بسا افراد کم هوشتری که با تقویت عقل خود هم سخن حکیمانه گفته و هم رفتار عاقلانه و حکیمانه دارند. چه بسیار افراد با ضریب هوشی پایین‌تر که از افراد با ضریب هوشی بالاتر زندگی موفق‌تر و سالم‌تر داشته و در انتخاب راه سعادت در زندگی از دیگرانی که ادعای هوش بیشتر داشته‌اند پیشی گرفته‌اند. و چه بسیار افراد عالمی که عاقلانه رفتار نمی‌کنند. درواقع خردمند و عاقل کسی است که از دانسته‌ها و معلومات خود بیشترین استفاده را در جهت سعادت و خوشبختی خود بکند و هر اندازه که علمش بیشتر می‌شود حق‌مدارتر هم بشود؛ دانش بیشتر باید انسان را عاقل‌تر کند اما متاسفانه چه بسیارند عالمانی که چیزی از‌ علم خود بهره نبرده، نفهمیده و به‌کار نبرده‌اند. هوش اگر تبدیل به عقل و حکمت نشود نه تنها سبب خوشبختی نمی‌شود بلکه خدای نکرده ممکن است منجر به شیطنت و کارهای شیطانی شود. عاقل شدن و عاقل ماندن خود نیاز به کارهایی دارد که انجام آنها سبب تقویت عقل هم می‌شود وگرنه عقل کم‌کم تضعیف می‌شود.

از نظر ادیان و تعالیم آسمانی و هم از نظر روانشناسان و علوم انسانی، عقل هم قابلیت تقویت شدن و هم قابلیت تضعیف شدن را دارد.

مهمترین راه‌های تقویت عقل بدین شرح هستند:

۱- کسب علم و دانش: بدون دانش و آگاهی از پدیده‌ها مغز انسان رشد نمی‌کند و عقل انسان تقویت نمی‌شود. دانشِ بیشتر می‌تواند انسان را عاقل‌تر کند. علم و دانش جنبه نظری دارند و برای رشد عقل لازمند اما کافی نیستند و نیاز به پردازش دارند. درواقع با اندیشیدن و تفکر در دانسته‌ها و رسیدن به حقایق عمیق نهفته در آنها و پیاده کردن آنها در اعمال و رفتارمان است که ما عقلمان را تقویت کرده و کار عقلانی کرده‌ایم؛ درواقع صرف دانستن مطالب علمی به معنی عاقل بودن و عاقلانه رفتار کردن نیست.

امام موسی کاظم (ع) به هشام فرمود: «اى‏‌ هشام! براى‏‌ هر چيز دليل و راهنمايى‏‌ وجود دارد و دليل عقل، تفكر است و دليل تفكر، سكوت مى‏‌باشد.»

۲- تفکر: بدون تفکر، هوش و اطلاعات به درد نمی‌خورند؛ ای بسا هوش زیاد و اطلاعات فراوان به ضرر انسان تمام شود و منشأ شر و درد و رنج برای خود انسان و دیگران شود. اطلاعات وقتی به خرد تبدیل می‌شود که با تفکر در آنها همراه شود. امام علی (ع) می‌فرماید: «خرد هرگز به صاحبش جنایت نمی‌ورزد اما دانش بدون خرد بر صاحب خویش جفا می‌کند.»

با تفکر است که انسان از پیچ و خم‌های مسائل آگاه و از جوانب امور مطلع و دیدی عمیق‌تر، جامع‌تر و کامل‌تر پیدا می‌کند و تصمیم عاقلانه و خردمندانه می‌گیرد. خداوند در قرآن کریم بسیار از واژه تعقل و تفکر استفاده کرده و می‌فرماید چرا تفکر نمی‌کنید؟ چرا تعقل نمی‌کنید؟ درواقع علوم مختلف و معلومات متعدد ممکن است اطلاعات انسان را بالا ببرد اما تفکر کردن در این علوم و یافته‌هاست که باعث می‌شود آدمی بتواند از آنها به‌درستی و به‌نفع خود و دیگران استفاده کند. درواقع علوم هستند که راهنمای حقایق پنهان می‌شوند به شرطی که در آن دانسته‌ها تفکر و تعقل شود.

۳- تجربه: تجربه پدر علم است. هرچقدر هم یک انسان باهوش باشد وقتی چیزی را عملاً تجربه نکرده و یا از تجربیات دیگران درس نگرفته باشد، انسانی خام بوده و از هوش و دانسته‌هایش نمی‌تواند در حل مسائل بخصوص مسائل پیچیده‌ی زندگی بهره ببرد. خداوند در قرآن با بیان سرگذشت اقوام گذشته مرتب انسان را ترغیب می‌کند که از سرگذشت آنها درس بگیرد و همینطور در آیات مختلف می‌فرماید: «در زمین سفر کنید تا از سرگذشت دیگران عبرت بگیرید.»

۴- حق مداری: انسانی که به دنبال حق و حقیقت است عقلش زیاد می‌شود، نه انسانی که به دنبال اثبات نظرات و خواهش‌های نفسانی خود است. انسانی که می‌خواهد حقیقت را بداند دنبال دانش واقعی و حقیقتِ چیزها می‌رود نه دنبال شبه‌علم و شبه‌حقیقت؛ چراکه این‌ها انسان را به حقیقت نمی‌رساند لذا تنها انسان حقیقت‌جو و حق‌مدار است که در پی کشف حقایق از عقل و دانش واقعی و حقیقی برخوردار می‌شود و با رسیدن به حقایق عقلش تقویت می‌شود اما اگر این انسان حق‌مدار نبود و به دنبال رسیدن به هواهای نفس خود و منویات خود بود و نه حقیقت، مسلم است به حقایق و به نظر صائب نرسیده و عقلش تقویت نخواهد شد و آنچه دلش می‌خواهد پیدا می‌کند نه آنچه که هست!

توصیه لقمان به پسرش: «در برابر حق تسليم باش تا عاقل‌‏ترين مردم باشى‏‌.»

۵- تعقل: تعقل یعنی هر چیزی را با عقل سنجیدن و پی بردن به درستی یا نادرستی آن و کشف حقیقت آن. قبول کردن هر مطلبی ولو ظاهر علمی داشته باشد و قضاوت و رفتار براساس آن ممکن است برای انسان گران تمام شود. انسان عاقل همه چیز را با عقل می‌سنجد. خوب و بد را، بد و بدتر را، خوب و خوب‌تر را و به سادگی هر چیزی را قبول یا رد نمی‌کند، با عقل می‌فهمد این خوب است یا آن یکی بهتر است یا آن بدی کمتری دارد.

۶- معاشرت با عُقلا: معاشرت با دانشمندان و عقلا عقل انسان را زیاد می‌کند. هم‌نشینی با عقلا به آدمی می‌آموزد که چگونه به جوانب و ظاهر و باطن مسائل و اطلاعات نگاه کند. نشست و برخاست با عقلا و خردمندان به آدمی می‌آموزد که به مغز مطالب و حقایق نهفته در آنها پی‌ببرد و از آنها برای رشد و فهم خود استفاده کند، خام‌بازی در نیاورد، سادگی نکند.
برعكس، معاشرت و گفت‏‌وگو با افراد جاهل و كم‌عقل نه تنها به عقل انسان نمى‏‌افزايد بلكه رفته‌رفته او را به سوى‏‌ نقصان و سقوط خواهد كشيد، به طورى‏‌ كه ممكن است چراغ عقل خاموش گردد.
به همين جهت در احاديث توصيه شده كه با دانشمندان و عاقلان معاشرت نماييد و از معاشرت با افراد جاهل و كم‌عقل تا حد ممكن اجتناب‏ كنيد، براى‏‌ مثال:
اميرالمؤمنين (ع) فرمود:
«هركس كه استماع از صاحبان عقل را ترك نمايد عقلش مى‏‌ميرد.»
سفارش لقمان به پسرش:
«پسرم با علما مصاحبت كن، به آن‏ها نزديك بشو و مجالست نما و به خانه‌هايشان رفت و آمد داشته باش شايد شبيه آن‏ها گردى‏‌.»
حضرت على‏‌(ع) فرمود:
«هركس كه با جاهل همنشين باشد از عقلش كاسته مى‏‌شود.»
و نيز فرمود:
«فساد اخلاق در معاشرت با سفيهان است.»

۷- بررسی عاقبت کارها: یکی از راه‌های تقویت عقل در نظر گرفتن عاقبت کارهاست. امام علی(ع) میفرماید: «عاقبت‌نگرى‏‌ رأس عقل و تندروى‏‌ رأس حماقت است.»

«در مورد هركارى‏‌ از ابتدا توقف (و تفكر) كن تا اينكه راه دخول در آن و راه خروج از آن را كاملاً بشناسى‏ آنگاه وارد عمل شو، مبادا بدون عاقبت‏‌انديشى‏‌ وارد عمل شوى‏‌ و پشيمان گردى‏‌.»

۸- تهذیب نفس و پرهیزکاری: انسانی که از هیچ آلودگی، گناه، بی‌اخلاقی و ظلمی پرهیز نمی‌کند عقلش کم‌کم زایل و هوشش هرز می‌رود و به دردش نمی‌خورد، عقل برای تشخیص خوب و بد، بد و بدتر و خوب و خوب‌تر است؛ اگر به این چیزها اهمیت ندهیم یعنی از عقل خود استفاده نکرده و آن را به مرور تضعیف و ناتوان کرده‌ایم. خداوند وعده فرموده است که اگر تقوی پیشه کنید برای شما فرقان و قوه تشخیص حق از باطل را می‌بخشد. کسی که پرهیزکار است هوای نفس ندارد لذا حقیقت را می‌تواند ببیند اما کسی که هوای نفس دارد نفسش حجاب حقایق می‌شود و او به دنبال تأمین خواسته‌های نفس می‌رود نه به دنبال حقایق.

۹- پرسشگری و سوال پرسیدن: انسان زیرک با سؤال پرسیدن بر دانش خود می‌افزاید. ضرب‌المثلی است که: آدم دانا هم دانا و هم پرسا و آدم نادان نه دانا و نه پرسا. انسان عاقل همیشه صدبار گز می‌کند یک‌بار پاره می‌کند، همه جوانب یک مسأله را می‌بیند و برای اطمینان بیشتر از اهل خبره سوال می‌کند و بدین ترتیب هم علمش راجع به هر مسأله‌ای زیادتر می‌شود و هم کارش با ضریب اطمینان بیشتری به موفقیت می‌رسد.

۱۰- نداشتن تعصب و داشتن روحیه علمی و حقیقت طلبی: انسانی که درگیر تعصبات است و در پی اثبات منویات و نظرات خود است مسلما عقلش تقویت نمی‌شود بلکه بر جهلش می‌افزاید، زیرا عقل و حکمت با تعصب به دست نمی‌آیند. حقایق بی‌جهت و مجزا از نظر این و آن هستند؛ حقایق همان‌هایی هستند که هستند، نه آنهایی که ما می‌خواهیم؛ لذا ما باید برای تقویت عقل و رسیدن به حقایق دل را از هرچه قصد و غرض به غیر از رسیدن به حقیقت محض است پاک کنیم و دنبال آنچه که حقیقتاً وجود دارد برویم نه به دنبال آنچه که دوست داریم باشد. در این صورت حقایق و علوم واقعی به دست می‌آیند. اگر فرضیه هم داریم تعصب ردّ یا اثباتش را نداشته باشیم فقط برای یافتن جواب تحقیق کنیم و هرچه جواب بود بپذیریم.

۱۱- نداشتن کبر و غرور در مقابل حقیقت: و در مقابل انسان‌هایی که حق می‌گویند و حرف درست می زنند، زیرا که نهایت عقل و خرد و حکمت رسیدن به حقایق امور است.

درخت انار پر بار میوه
3 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

مطالب اخیر: